روزی شاگردی به استاد خویش گفت: استاد! میخواهم یکی از مهمترین خصایص انسانها را به من بیاموزی؟ استاد گفت: واقعاً میخواهی آن را فرا گیری؟ شاگرد گفت: بله، با کمال میل. استاد گفت: پس آماده شو با هم به جایی برویم. شاگرد قبول کرد. استاد، شاگرد جوانش را به پارکی که در آن کودکان مشغول بازی بودند، برد. استاد گفت: «خوب به مکالمات بین کودکان گوش کن.»
متاسفانه بسیاری از داوطلبان نیز این گونه رفتار می کنند و به جای مبارزه با مشکلات و تحمل سختی ها از زندگی فرار میکنند. آنها میگویند که نمیدانیم چرا این روزها خوابمان بیشتر شده است؛ اما واقعیت این است که تمایل آنها به خوابیدن بیشتر شده است و آنها به طور ناخودآگاه تلاش میکنند که با خوابیدن، ناتوانیها و کوتاهیهای خود را فراموش کنند و از آنچه در پیش دارند فرار نمایند؛ پس اولین قدم، این است که از زندگی فرار نکنیم و مسؤولیت زندگی خود را با همه دشواریها و سختیهایش پذیرا باشیم.